سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دنیای سیاه من

گفتی از یاد تو میرم نه عزیزم  مگه  میشه

بجا چشمام قلبم اما پیش توست تا همیشه

فاصله بین من  و تو  تا  کجا  دنباله  داره

 قسمت این بود که جدا بمونیم از هم تا همیشه

روزموعود مطمئن باش که زیادم دورنیست

 من   کنار  توام  و تو  مال   منی  تا  همیشه

نمیدونم که کجا و با کی هستی نمی خوامم که بدونم

 با تو من خونه ای ساختم توی قلبم تا همیشه

یه روزی یه جایی چشم من می اُفته تو چشمای تو 

اما این همون خیاله که با من هست تا همیشه

نمی خوام که نا امیدی بشینه تو قلب خسته ام

 چی دیدی خدا رو شاید بشی مال من همیشه


نوشته شده در شنبه 89/5/30 ساعت 3:13 عصر توسط فراموش شده| نظرات ( )

           کاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانه ها یادی کنیم

          کاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت کردن شادئ کنیم

           کاش گاهی در مسیر زندگی باری از دوش نگاهی کم کنیم


            فاصله های میان خویش را با خطوط دوستی مبهم کنیم   

           کاش با حرفی که چندان سبز نیست قلب های نقره ای را نشکنیم

           کاش هر شب با دو جرعه نور ماه چشم های خفته را رنگی زنیم

            کاش بین ساکنان شهر عشق ردّ پای خویش را پیدا کنیم

             کاش با الهام از وجدان خویش یک گره از کار دلها وا کنیم

           کاش اشکی قلبمان را بشکند با نگاه خسته ای ویران شویم

            کاش رسم دوستی را ساده تر مهربان تر اسمانی تر کنیم

            کاش در نقاشی دیدارمان شوق ها را ارغوانی تر کنیم
 
             کاش وقتی ارزویی می کنیم از دل شفافمان هم رد شود

            مرغ امین هم از انجا بگذرد حرف های قلبمان را بشنود

نوشته شده در شنبه 89/5/30 ساعت 2:41 عصر توسط فراموش شده| نظرات ( )

دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچگاه در دستی بجز دست تو گره ندهم
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
و بدان در آسمان زندگیم تو تنها خورشیدی
پس برایم دعا کن ، دعا کن که خورشید آسمان زندگیم هیچگاه غروب نکند


نوشته شده در جمعه 89/5/15 ساعت 4:6 عصر توسط فراموش شده| نظرات ( )

یاد من باش

رفتیُ خاطره های تو نشسته تو خیالم!
بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم!
یاد من نبودی اما، من به یاد تو شکستم!
غیر تو که دوری از من ، دل به هیچ کسی نبستم!

هم ترانه! یاد من باش!
بی بهانه یاد من باش
وقت بیداریِ مهتاب،
عاشقانه یاد من باش!

اگه باشی با نگاهت، میشه از حادثه رد شد!
میشه تو آتیش عشقت، گُر گرفتنُ بلد شد!
اگه دوری، اگه نیستی، نفس فریاد من باش!
تا ابد، تا تهِ دنیا، تا همیشه یاد من باش!

هم ترانه! یاد من باش!
بی بهانه یاد من باش!
وقت بیداریِ مهتاب،
عاشقانه یاد من باش!
 
 

نوشته شده در پنج شنبه 89/5/14 ساعت 4:49 عصر توسط فراموش شده| نظرات ( )

سایه

من همونم که همیشه، غم و غصم بی شماره

اونی که تنهاترینه ، حتی سایه ام نداره

این منم که خوبیامو ، کسی هرگز نشناخته

اون که در راه رفاقت، همه ی هستیشو باخته

هر رفیق راهی بامن ، دو سه روزی همسفر بود

ادعای هر رفاقت ، واسه من چه زودگذر بود

هرکی با زمزمه عشق ، دو سه روزی عاشقم شد

عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد

اون که عاشق بود و عمری، ازجدا شدن می ترسید

همه ی هراس و ترسش، به دروغش نمی ارزید

چه اثر از این صداقت، چه ثمر از این نجابت

وقتی قد سر سوزن، به وفا نکردیم عادت


نوشته شده در پنج شنبه 89/5/14 ساعت 4:36 عصر توسط فراموش شده| نظرات ( )

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/5/14 ساعت 12:10 صبح توسط فراموش شده| نظرات ( )


 


                                 


نوشته شده در چهارشنبه 89/5/13 ساعت 11:39 عصر توسط فراموش شده| نظرات ( )

من خواب نیستم !


خاموش اگر نشستم،


مرداب نیستم !


روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم ؛


روشن شود که آتشم و آب نیستم !


نوشته شده در چهارشنبه 89/5/13 ساعت 11:6 عصر توسط فراموش شده| نظرات ( )

 

 


نوشته شده در دوشنبه 89/5/11 ساعت 2:46 عصر توسط فراموش شده| نظرات ( )

انتظار 

 

هیچ گاه چشمهایی را که عاشقانه میپرستم ندیدم اما میدانم چشمهایش به مهربانی دریا و به وسعت دشت شقایق است و این برای من کافی است که بدانم عمق چشمانش به ژرفای اقیانوس است و مثل دشت آرام است. من رنگ چشمانش را برای چه میخواهم بدانم وقتی نگاهش پر از عشق است وقتی در عمیقترین نقطه چشمانش می شود دریا را پیدا کرد و در ساحل چشمانش به آرامش رسید. رنگ چشمش مهم نیست وقتی در کنارش به آرامش خیال میرسی و میخواهی تمام دنیا در یک لحظه نگاه او تمام شود. هیچ چیز مهم نیست وقتی ایثار و عشق در نگاه او معنا پیدا کند. یک نگاه برایت تمام دنیا میشود. باور میکنی؟


نوشته شده در یکشنبه 89/5/10 ساعت 10:49 صبح توسط فراموش شده| نظرات ( )

<   <<   6   7      >

آخرین مطالب
» سلام........خداحافظ
کاش
دلتنگی
دل تنگ
چه زیباست
مرغ دلم گشت هواگیر
برای تو
اه
ای کاش
هنوزم تو هستی
دوست دارم چقدر
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com