دنیای سیاه من
پرنده، هم قفس، همخونه ی من همین دیروز تو از این خونه رفتی تو را در حنجره یک دشت آواز من اینجا خسته و غمگین و تنها چی می شد اون هوای برفی و سرد بهار کاغذین خونهی من من عادت می کنم با درد تازه دلم تنگه دلم تنگه برایت تو اونجا با گلای رنگارنگی تو با جنگل تو با دریا تو با کوه من عادت میکنم با درد تازه دلم تنگه دلم تنگه برایت زندگی گاهی سایه گاهی آفتاب است پس هر لحظه تا می توانی زندگی کن چون لحظه ای که وجود دارد شاید فردا نباشد کسی که تو را از صمیم قلب بخواهد به سختی در دنیا پیدا می شود پس چنین انسانی اگر جایی هست فقط اوست که از همه بهتره پس تو آن دست را بگیر چون آن مهربان شاید فردا نباشد برای استفاده از سایه پلکهای توست اکر کسی نزدیک تو آمد اگر هزا بار هم مواظب قلب دیوانه خود باشی باز هم قلب تو به تپش خواهد افتاد ولی فکر کن این لحظه ای که هست داستان آن شاید فردا نباشد دلها گل آذین می کنم شاید که فردا آمدی این خانه تزیین می کنم شاید که فردا آمدی با تکسواران شما در این نبرد عاشقی من اسبها زین می کنم شاید که فردا آمدی من آن شب دیجور را از عشق روی ماه تو ماه شب آذین می کنم شاید که فردا آمدی هر کس سراید وصف تو شعر بلند عاشقی نا خوانده تحسین می کنم شاید که فردا آمدی من هر چه روح خسته را در ندبه وارستگی بالا و پایین می کنم شاید که فردا آمدی صد ها گل آلاله را با صد هزاران آرزو بهر تو گلچین می کنم شاید که فردا آمدی توی این خلوت شب ؛ منمو حس غریب دل عاشم چرا ، از همه خورده فریب من توی جاده عشق ، دیگه پا نمی زارم دلمو پیش کسی ، دیگه جا نمی زارم از کجا باید شروع کرد ، در دل که گفتنی نیست قصه من خیلی وقته ، که دیگه شنیدنی نیست تو خودم دارم می پوسم ، ولی هیچ کس نمی دونه چقدر سخته که آدم ، با خودش تنها بمونه یه روزی خیال می کردم ، عشق علاج همه دردهاست عشق رو فریاد می زدم که ، آبیه به رنگ دریاست من ساده با نگاهی ، دلمو ارزون فروختم ریشه ام رو خودم سوزوندم ، واسیه همیشه سوختم حالا عمریه که دیگه ، عشق رو من باور ندارم تن من میلرزه وقتی ، اون روزها رو یادم میارم آسمون دعا کن امشب ، واسه این مرد تنها دیدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد ساقیا جام میم ده که نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد وانکه پر نقش زد این دایره مینائی کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد شور شاعرانه ای نیست هر کسی میپرسد از من میبینن اما میپرسن چی بگم وقتی که هیچکس غم آدم دیدنی نیست وقتی گوش شنوا نیست خبر تازه چه دارم میبینی اما میپرسی به هر کی تا خوبی کنی می ره و تنهات می زاره اره تو این دنیا دیگه هیچ کی منو دوست نداره وقتی می یان کنار من نقاب به صورت می زنن همه حرفاشون دروغه به ظاهر عاشق منن تو این دنیا اگه بخوای با کسی مهربون باشی بعدش باید تا عمر داری از کارت پشیمون باشی جواب هر خوبی تو با یه بدی داده می شه دل کندن از تو تا ابد واسه همه ساده می شه همه ادعا می کنن که عاشقن تا همیشه خوب می دونم از عاشقی هیچی سرشون نمیشه واسه پر کشیدن من خواستی آسمون نباشی
زمستون رفت و شد فصل پریدن
ولی از اومدن چیزی نگفتی
تو را در سر هوای خوب پرواز
نمی دونم که می مونم تا فردا
تو رو راهی این خونه نمیکرد
تو رو راضی نکرد آخر به موندن
جدایی شاید از من, من بسازه
نگاهم با نگاهت داشت عادت
من اینجا پشت دیوارای سنگی
منو اندازه ی یه فصل اندوه
جدایی شاید از من من بسازه
نگاهم با نگاهت داشت عادت
وقتی گوش شنوا نیست
حرف تازه ای ندارم
سر عاشقی نمونده
که به صحرا بگذارم
غزل و ترانه ای نیست
به لب آیینه حتی
حرف عاشقانه ای نیست
در چه حالی در چه حالی
تو که اهل روزگاری
خبر تازه چه داری
چه سوال خنده داری
منو از من نمی فهمه
حرفای نگفتنی رو
جز به گفتن نمی فهمه
قصه شنیدنی نیست
بعضی حرفا رو باید دید
بعضی حرفا گفتنی نیست
شوق گفتن نمی مونه
وقتی جاده رو به هیچه
پای رفتن نمی مونه
خبر تازه چه داری
تو چرا باید بپرسی
تو که اهل روزگاری
چه سوال خنده داری
اگر پاییزی ام از برگ تا برگ
اگر از درد تو خسته ترینم
اگر از کوچ تو خانه نشینم
اگر از تو به تن جامه دریدم
اگر از تو به خودسوزی رسیدم
تو رو می بخشم ای مغرور شبگرد
تو رو می بخشم ای تنها ترین من
من از تو تازه اما پیرم از تو
من از تو سرخوش و دلگیرم از تو
من از تو زنده و می میرم از تو
تو را می خواهم ای مرهم ای درد
تو رو می بخشم ای مغرور شبگرد
منو بی تو عذاب شب شمردن
منو بی تو به گریه دل سپردن
منو از مرگ لحظه جان گرفتن
منو در ماتم هر لحظه مردن
نمی دانی چه دلتنگم چه دلتنگ
حالا پر پر می زنم تا همیشه آسوده باشی
دیگه نه غروب پائیز رو تن لخت خیابون
نه به یاد تو نشستن زیر قطره های بارون
واسه من فرقی نداره وقتی آخرش همینه
وقتی دلتنگی این خاک توی لحظه هام می شینه
تو میری شاید که فردا رنگ بهتری بیاره
ابر دلگیر گذشته آخرش یه روز بباره
ولی من می مونم اینجا با دلی که دیگه تنگه
می دونم هر جا که باشم آسمون همین یه رنگه
Design By : RoozGozar.com |