دنیای سیاه من
سایه من همونم که همیشه، غم و غصم بی شماره اونی که تنهاترینه ، حتی سایه ام نداره این منم که خوبیامو ، کسی هرگز نشناخته اون که در راه رفاقت، همه ی هستیشو باخته هر رفیق راهی بامن ، دو سه روزی همسفر بود ادعای هر رفاقت ، واسه من چه زودگذر بود هرکی با زمزمه عشق ، دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد اون که عاشق بود و عمری، ازجدا شدن می ترسید همه ی هراس و ترسش، به دروغش نمی ارزید چه اثر از این صداقت، چه ثمر از این نجابت وقتی قد سر سوزن، به وفا نکردیم عادت
نوشته شده در پنج شنبه 89/5/14 ساعت
4:36 عصر توسط فراموش شده| نظرات ( )
Design By : RoozGozar.com |