دنیای سیاه من
پرنده، هم قفس، همخونه ی من همین دیروز تو از این خونه رفتی تو را در حنجره یک دشت آواز من اینجا خسته و غمگین و تنها چی می شد اون هوای برفی و سرد بهار کاغذین خونهی من من عادت می کنم با درد تازه دلم تنگه دلم تنگه برایت تو اونجا با گلای رنگارنگی تو با جنگل تو با دریا تو با کوه من عادت میکنم با درد تازه دلم تنگه دلم تنگه برایت
زمستون رفت و شد فصل پریدن
ولی از اومدن چیزی نگفتی
تو را در سر هوای خوب پرواز
نمی دونم که می مونم تا فردا
تو رو راهی این خونه نمیکرد
تو رو راضی نکرد آخر به موندن
جدایی شاید از من, من بسازه
نگاهم با نگاهت داشت عادت
من اینجا پشت دیوارای سنگی
منو اندازه ی یه فصل اندوه
جدایی شاید از من من بسازه
نگاهم با نگاهت داشت عادت
Design By : RoozGozar.com |