دنیای سیاه من
دلم گرفت از این روزا. از این روزای بی نشون از این همه دربه دری. از گردش چرخ زمون دلم گرفت از آدما. از آدمای مهربون از این مترسکهای بد. از همدلای همزبون تو هم که بی صدا شدی آهای خدای آسمون آهای خدای عاشقا تویی فقط دلخوشیمون آره دلم خیلی پره از غمهای رنگوارنگ از جمله دوستت دارم دروغهای خیلی قشنگ دلم گرفت از این روزها از آدمهای مهربون از تو که با ما نبودی . از اون خدای آسمون ***غریبه تاریکی*** مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود دل من سخت شکست و چه زشت به من و سادگیم خندیدی به من و عشق پاکی که پر از یاد تو بود و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود تو برو ، برو تا راحت تر تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم من چیستم من ؟ زاده ی یک شام لذتبار ناشناسی پیش می راند در این راهم روزگاری پیکری بر پیکری پیچید من به دنیا آمدم بی آنکه خود خواهم ! (فروغ فرخزاد)
Design By : RoozGozar.com |